محاکمه در خیابان

محاکمه در خیابان-مسعود کیمیایی

مسعود کیمیایی از اون دست کارگردان هاایه که مدتهاست سنگ ناموس،غیرت و مضامینی از این دست رو به سینه میزنه ،مضامینی که در گذشته پررنگ تر بوده و امروزه کمرنگتر و یا بهتر است بگویم صورتی دیگر به خودگرفته است ! محاکمه در خیایان فیلمی است سیاه و سفید و به گونه ای کند،سرعت روایت داستان فیلم دست کم برای من کند و کسالت آور بود به گونه ای که تا حدودی خسته شده و دلم می خواست با دوست کنار دستی ام سخن بگویم.فیلم روایت  بسیار تلخی است از خیانت زنان به مردان و مردان به زنان!!! فیلمی گزنده که حالت را بهم می زند از زنانی که به راحتی آب خوردن خیانت کرده و با دروغ و اشک و آه زشتی  کارشان را لاپوشانی و سر شوهر فلک زده شان را شیره میمالند،آن هم از نوع شیره مرغوب!!! نمایشی از واقعیتهای زشت و کثیف جامعه، که بس گزنده  و تلخ است دل آدمی را چرکین می کند ،به گونه ای که تا چند روز وقتی به یادش می افتی بدت می آید از دنیا ! به هر حال به کسی توصیه نمی کنم،که برای دیدن این اثر به سینما برود،خودمان انقدر رنگ و وارنگ می بینیم و می شنویم که قصه مسعود کیمیایی برایمان چندان تازگی ندارد !!!!راستی در میان بازیگرها بازی شقایق فراهانی و پولاد کیمیایی به چشم می آید،دیگر خودتان می دانید،این شما و این محاکمه در خیابان!

مریم30آذر88

عاشقانه ای از حکیم نظامی

دیوانه میکند آدمی را این شعر سرشار از عاطفه و احساس حکیم نظامی!!! 

 

"خواجه کز مهر ناشکیب آمد...........با سهی سرو در عتیب آمد 

گفت: نام تو چیست؟گفتا: بخت........گفت: جایت کجاست؟گفتا: تخت 

گفت: اصل تو چیست؟گفتا: نور........گفت:چشم بد از تو؟گفتا: دور

گفت:پردت چه پرده؟گفتا: ساز..........گفت:شیوت چه شیوه؟گفتا: ناز

گفت: بوسه دهیم؟گفتا: شصت.....گفت:هان!!!وقت هست؟گفتا :هست

گفت:آیی به دست؟گفتا :زود........گفت: باد این مراد،گفتا: بود"

 

 

هفت پیکر

پس از اینکه خواندن مثنوی به پایان رسید،به دنبال کتابی بودم که بتونه جای خالی مولانا رو در کنارم پر کنه، یکی از دوستان خوش دل !کتاب هفت پیکر(بهرام نامه) نظامی رو بهم پیشنهاد کرد. هفت پیکر اثری گرانقدر از حکیم نظامی گنجه ای است که به غایت زیبا و خواندنی می باشد.کتاب با مدح خداوند،پیامبر اکرم،پادشاه ایران زمین و مدح اندرز و نصیحت آغاز و سپس به روایت زندگی بهرام گور پادشاه ایران زمین می پردازد. نظامی در سرودن اشعار توانا و به گونه ای دقیق به جزئیات در حین وصف ویژگی های اخلاقی بهرام و اطرافیانش،وصف قصرها و گنبدهای رنگین می پردازد که خواننده به زیبایی آنها را در ذهن خود به تصویر  می کشد.نظامی به زیبایی داستان زندگی بهرام و در آن میان هفت گنبد رنگین و هفت زن زیبا را به تصویر کشیده ،که آدمی حض میبرد و آفرین می گوید بر این شاعر پارسی گوی ! قصه هایی که بهرام شبانگاهان و در آغوش همسران زیبایش در گنبد های رنگین در هر یک از هفت شب هفته می شنود،بسیار زیبا  و عبرت آموز است و خواننده را به فکر وا میدارد. نظامی قطعا شاعری عاشقانه سرا و احساساتی نیز هست، وه که چه زیبا به وصف عشق های زمینی می پردازد!!!! به راستی که دست تمام فیلمنامه نویس های هالیوود را از پشت بسته است این نظامی گنجوی! بدون شک می توان ده ها و شاید صدها فیلم و تئاتر از این دفتر منظوم بیرون کشید،و چه مایه تاسف است که کم می شناسیم این آثار فاخرمان را و چه کم می خوانیم این حماسه ها و عاشقانه ها را !!!! در اینجا بخش هایی از این اشعار دلربا را می آورم: 

 

        همه  عالم تن است و ایران دل    نیست گوینده زین قیاس خجل

      چونکه ایران دل زمین باشد        دل ز تن به بود یقین باشد 

 

     خنده می داد دل که وقت خوش است    بوسه بستان که یار نازکش است

        چون که بر گنج بوسه بارم داد                من یکی خواستم هزارم داد

        گرم گشتم چنان که گردد مست       یار در دست و رفته کار از دست 

 

       بستان هرچه از منت کام است    جز یکی آرزو که آن خام است 

           رخ ترا ، لب ترا و سینه ترا         جز دری آن دگر خزینه ترا 

 

         هنرآموز کز هنرمندی      درگشایی کنی نه در بندی 

      هرکه زاموختن ندارد ننگ     در برآورد زآب و لعل از سنگ

                                           

                                                              مریم 22 آذر 88