عاشقانه ای از حکیم نظامی

دیوانه میکند آدمی را این شعر سرشار از عاطفه و احساس حکیم نظامی!!! 

 

"خواجه کز مهر ناشکیب آمد...........با سهی سرو در عتیب آمد 

گفت: نام تو چیست؟گفتا: بخت........گفت: جایت کجاست؟گفتا: تخت 

گفت: اصل تو چیست؟گفتا: نور........گفت:چشم بد از تو؟گفتا: دور

گفت:پردت چه پرده؟گفتا: ساز..........گفت:شیوت چه شیوه؟گفتا: ناز

گفت: بوسه دهیم؟گفتا: شصت.....گفت:هان!!!وقت هست؟گفتا :هست

گفت:آیی به دست؟گفتا :زود........گفت: باد این مراد،گفتا: بود"

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
امین چهارشنبه 25 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:55 ق.ظ http://ahange-eshgh.blogsky.com

زیبا بود
گفتا بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد