متلک در روز روشن!

امروز صبح که از خونه بیرون اومدم، هوا هنوز خنک بود ، در حین نفس عمیق کشیدن بودم که ناگهان بوی تند عرق اذیتم کرد،کنارمو نگاه کردم ، یه مرد قد بلند که از صورتشم عرق میومد پایین از کنارم رد شد ، تا منو دید گفت: س ی ن ه ه ا ش و !! من اخمهایم را ریخته ، بی پاسخ به راهم ادامه دادم. به خودم گفتم : ولش کن آدم نیست ارزش جواب دادن نداره ، الان رد میشه. تند تند گام برداشتم تا کنارش نباشم ،گامهاشو تند کرد!!!! آهسته کردم شاید رد بشه،گامهاشو کند کرد!!!! دیگه نمیتونستم ساکت باشم، بلند فریاد زدم: مرتیکه د ی و س خجالت نمیکشی اول صبح متلک میگی! خانمی می کنم جوابتو نمیدم دنبالم راه میوفتی! حیا کن مگه تو ناموس نداری؟! مرتیکه کثیف رذل راهشو کج کرد و پیچید تو یه کوچه فرعی . من موندمو یه اعصاب داغون . وای که چه مملکت کثیفی داریم ، خوش به حال اونایی که رفتن، خوش به حالشون! یاد سخنهای سخیف ا ح م د ی ن ژ ا د در جمع ایرانی های خارج از کشور می افتم، سخنانش در باره ........ و لو لو !!!!!! دیگر از مردم عامی چه توقع دارم؟!  

 

پی نوشت: در حال رفتن به محل کارم بودم،چندان آرایشی نداشتم،مانتوم تنگ نبودو مقنعم بلند بود!!!!  

 

مریم 24 مرداد89

نظرات 4 + ارسال نظر
۱ یکشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:31 ب.ظ

شاید حتمآ چیز خوبی بوده که در این ماه مبارک صدای مردم را در آورده .



http://yekrangi.blogsky.com/?PostID=144

شرم بر شما باد!

ع.خ چهارشنبه 27 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:37 ب.ظ http://www.jump.blogsky.com

سلام بر دوست گرامی.من نمیتونم توصیف کنم اون لحظه ای رو که دلت میخواد با انبر دست زبون یارو رو از تو حلق پر کثافتش بکی بیرون و همزمان دلتم برا حماقتش میسوزه و میگی ولش کن یه الاغی بود رد شد رفت.اما اون زهر درونشو رو آدم بالا میاره و تا مدتی ذهن آدمو مسموم میکنه...آسوده بخواب که کسی که اینکارو میکنه تا گلو تو کثافت خودش غرقه و فقط یه قولوپشو رو شما بالا آورده که شمام یه دندون حسابی بش نشون دادی زده به چاک.اینجور مواقع به نظر من اگه خواستی یارو رو جر بدی صب کن دنبالت بیاد یه جای شلوغ که رسیدی بزن هیکلشو بیار پایین و منتظر مردم باش که بخورنش~~

ممنون از همدلی شما

مهدی چهارشنبه 27 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:05 ب.ظ http://nadarad

خاطره شما را خواندم.
دلیل ناراحت شدن شما را نفهمیدم .
ناراحتی ندارد
شما دارید اون نداشته .
دلش خواسته.
من جای تو بودم میرفتم پیداش میکردم و از دلش در می آوردم.
دل شکستن هنر نمیباشد مریم جان .

خاموشی بهترین پاسخ برای کسانی چون شماست!

گاو پنج‌شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:12 ق.ظ

خب مریم خانم چادر بپوش مجبوری مانتو می پوشی!بعضی ها ندید بدید هستند با کوچک ترین ... تحریک میشن.البته اگه اون جا بودم پدرش رو جلوی چشم هاش می آوردم.

مردها چشم درویش کنند چرا من چادر بپوشم؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد