خواب و بیداری!

شبه و برای خوابیدن به رختخواب رفته ام، صدای تیک تیک ساعت اولین صداییه که آزارم میده!صدای کار کردن فریزر(منجمد کننده)از اتاق کناری  و آوای  موسیقی عجیب غریبی از خونه همسایه آرامشو ازم سلب کرده ! از خیابون هم صدای ماشین و موتور  میاد، هر از چندگاهی هم صدای بلندشدن هواپیما از باند فرودگاه مهرآباد !!! در حالی که با این صداهای ناخوشایند سعی میکنم بخوابم به این فکر می کنم که نیاکانم با چه صداهایی به خواب میرفتن؟احتمالا صدای پارس سگ، زوزه گرگ، جیرجیرجیرجیرک !! چک چک آب تو حوض و صدای وزش باد لای درختها . وه چه خواب دلپذیری ! و صبح من با صدای دلخراش زنگ ساعت کوکی و نیاکانم با صدای  دلپذیر قوقولی قوقول خروس، بانگ اذان  از مناره های مسجد، صدای زنگوله گوسفندها و صدای بع بع کردنشون از خواب بیدار میشدند !حالا خودتون قضاوت کنید کدوم خواب و بیداری دل انگیزتره! ؟ 

مریم 23 بهمن 87

نظرات 8 + ارسال نظر
محمد چهارشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 07:43 ب.ظ

بیهوده توپ رو تو زمین من ننداز من نگفتم که با ۴ ماه حقوق شما برای کسی کار درست بشه منظورم این بود که شما هم (امثال)هم قطارهاتون فقط شعار میدید.ای مملکت اینطور ای مملکت اون طور.خود شما تا به حال شده ۴-۵شب فقط به خاطر اینکه درد بیپول ها و گرسنه ها ی این تهران رو درک کنید با ۲ لقمه نون بخوابید؟فقط شعار شعار من خوبم اون یکی خوبه من انسانیت دارم...بسه دیگه حال امثال من به هم خورد ساکت بشید و کار درست کنید.تو یکی از مطالبت خوندم در مرد خرید تو کریسمس نوشته بودی مطئنم شعا بود .ببین من اصلا نمیخوام بگم که تو یه حرافی و عمل نداری نه منظورم اینه که درد های تهران زیاد شده و فقط حرف ها زیادتر.تابه حال فقر رو دیدی؟تا به حال یه دختر کوچولو رو دیدی که از باباش تقاضای ۵۰تومن ناقابل کنه و باباهه با اشک اروم در گوشش بگه ندارم(من این رو تو مترو دیدم).من هم تو وبلاگم زیاد مثل تو نوشتم ولی وقتی این جور چیز ها رو دیدم تمومش کردم تا حداقل ...بی خیال حلالم کن مثل اینکه از قبلی (و احتمالا از این یکی ) ناراحت شدی.بای بای

:)

یک بنده ی خدا چهارشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 08:23 ب.ظ http://harjmarj.blogsky.com

قوقولی قوقو ... به به ... قدقدقدا ... موو موووووووووو

بوووووووووووووووووووووووووووق ... تیک تیک ... تق تق

هرکدوم برای خودشون قشنگن ... ولی خوب صدای آب یه چیز دیگست :))))

:)

یک بنده ی خدا پنج‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 12:33 ب.ظ http://harjmarj.blogsky.com

این پاسخ منو کشته :))))))))
مریم جون یه اهنی اوهونی ...

اهننن اوهونننننن :)))))))))

نصیر از بوستون جمعه 25 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 03:02 ق.ظ

مطلب جالبی بود!‌

ممنون :)

سعیده شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 09:05 ق.ظ

برای شما دل انگیز تره.فکر کنم نیاکان شما صبح ها با وحشت بیدار میشدند.صدای سگ گرگ گاو گوسفند احتمالا یه خرس که منتظر هست تا نیاکان بیان بیرون تا صبحانه رو میل کنه. فکرش رو کنید اول صبحی اقا گرگه و خرسه دارند سر تقسیم بابا بزرگ با هم مذاکره میکنند.دور از شوخی مطلب خوبی بود.

ممنون:))

ناشناس شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 12:12 ب.ظ

<<همیشه مثبت اندیش باش>> :بچه جون برو خدا رو شکر کن که او یک جائی برای خوابیدن -گوشی برای شنیدن تیک تیک ساعت به تو و منجمد کننده ای به مامانتینا داده.از همسایه و خیابون هم که ناراضی هستی.همون لیاقتت اینه که برگردی پیش نیاکانت وتو دهاتتون نزد خر و گاو و گوسفندا به زندگی ادامه بدی.اتفاقا خیلی هم به هم می آئید.بی جنبه بی فرهنگ شهر ندیده ....

:)

میم شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 02:45 ب.ظ http://mim-nevesht.persianblog.ir

سلام، مرسی عزیزم لطف داری.
آخی چه با مزه، ایشالا جوجه هاش زود به دنیا بیاد.

سلام :)امیدوارم سلامت به دنیا بیان!

دوست دوشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 02:48 ب.ظ http://www.quetta.blogfa.com

مطالب زیبایی را گذاشته بودید.
موفق باشید

ممنون!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد