-
تو کجایی؟
پنجشنبه 13 اسفندماه سال 1388 19:22
بس هوا تاریک، من دلم بی طاقت ،دل من بی تاب است من چه تنها هستم ،و تو حاضر غایب! مهر و احساس وجودم به هم آمیخت به ناگاه و من از مهر تو سرشار ،منیت را زیر پا بنهادم ! من به خود می گویم:تا به کی مهر نهانی؟بس است! تا به کی خواستنی پنهانی !؟ من به ناگاه شدم پر ز شعور و خواهش و تو چون ماه پناهنده شدی در پس ابر و من شرمزده...
-
به رنگ ارغوان
شنبه 8 اسفندماه سال 1388 11:56
هو الحبیب به رنگ ارغوان ابراهیم حاتمی کیا موضوع آخرین ساخته ابراهیم حاتمی کیا بسیار خاصه،اطلاعاتی ها،کسانی که همیشه برای ما خاصند و معمولا تصور مشخصی ازشون نداریم،چرا که پنهانند و معمولا کسی نمیشناستشون ! فیلم روایت ورود یک اطلاعاتی به یک منطقه جنگلیه،سوژه مورد نظر این آقای اطلاعاتی- که حمید فرخ نژاد با استادی تمام...
-
من امنیت می خواهم!
چهارشنبه 5 اسفندماه سال 1388 08:05
من امنیت ندارم! من ماشین می خواهم! پریشب و امروز صبح اتفاقی برای من افتاد که بیش از پیش نیاز به ماشین داشتنو حس کردم و افسوس خوردم از اینکه ماشینمو فروختم و حالا این اتفاقها برام می افته،پریشب که بارون تندی میومد با دستی پر از کارتهای تبریک که برای عید خریده بودم و یه کتاب به سمت خونه میرفتم ، ناگهان باران شدید...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 3 اسفندماه سال 1388 10:43
حدود 10-12 روز پیش یک طراح مد مشهور بریتانیایی به نام Alexander Mcqueen در کمد منزلش خودکشی میکنه،واین خودکشی درست9 روز پس از مرگ مادرش رخ میده،این آقای محترم بسیار به روانشناسی علاقه مند بوده ،و خودکشیش تمام دوستان و همکارانشو شوک زده کرده ! روزنامه گاردین در 11 فوریه خبر مرگ این طراح مد رو با یک تیتر فوق العاده...
-
روز ولنتاین مبارک
یکشنبه 25 بهمنماه سال 1388 22:54
خرده جنایت های زن و شوهری از اریک امانوئل اشمیت رو بخونید،نمایشنامه ایه که به روابط زن و شوهری یک زوج میپردازه،به نظر من نویسنده ها یه پا روانشناسند اونم از نوع مرغوب! Blind side-2009 the فیلم دیدنی ایه که به موضوع سرپرستی یه سیاه توسط یه خونواده مرفه آمریکایی میپردازه!فیلم دیدنیه،در یه جای فیلم دوستان ساندرا بلاک بهش...
-
عطر خوش زن
یکشنبه 18 بهمنماه سال 1388 13:58
عطر خوش زن! ساعت 6:15 صبحه، هوا هنوز تاریکه و من تنها داخل تاکسی دارم به سمت محل کارم میرم،وقتی کرایه تاکسی رو میدم،راننده بهم میگه:خانم چه عطر خوشبویی زدید! من اول شوکه و بعد میترسم ، جوابشو نمیدم و از تاکسی پیاده میشم!!این اتفاق ذهنمو به خودش مشغول کرده،آیا واکنش من که سکوت بود ،کار مناسب بوده؟ یا باید این جوابا رو...
-
سلینجر درگذشت!
شنبه 10 بهمنماه سال 1388 08:42
جروم دیوید سلینجر نویسنده گوشه گیر آمریکایی در گذشت.باید رمان ناطور دشت را خونده باشید،تا عاشق نویسنده این رمان شید،مردی که با خلق شخصیت پسر نوجوونی به نام هولدن باعث میشه به خودتون بگید: هی محشره!!! سلینجر منو می فهمه!! فیلم avatar به کارگردانی جیمز کمرون ،گویای واقعیتهاییه که به راحتی نادیده گرفته میشه: بلایی که ما...
-
تلگرافی!
دوشنبه 5 بهمنماه سال 1388 08:29
آدمها هیچ گاه آنگونه که تو با آنها رفتار می کنی با تو رفتار نمی کنند و اینجاست که دلت می شکند برای همه احترام ها، عزت تپان کردن ها و محبت ها،آن موقع است که بی اختیار اشک در چشمانت جمع می شود و هرروز بساط آبغوره گیری پهن است. فیلم Julia and julie فیلمیه که می تونه لبخند رو بر لبان شما بیاره و برای خانم هایی که از آشپزی...
-
up in the air
شنبه 3 بهمنماه سال 1388 11:23
فیلم up in the air جالب و دیدنی ایه ،داستان فیلم درباره مردیه که متخصص تعدیل نیروی انسانی شرکتها یا بهتره بی رودربایستی بگم اخراج آدمها از شرکت ها است،مرد قصه ما که نقششو جورج کلونی خوش تیپ بازی کرده، متخصص کم کردن،خالی کردن و ... است ، به طوری که سمینارهایی در آمریکا برگزار میکنه و موضوع تخلیه کردن رو با مثال کوله...
-
تنها دو بار زندگی می کنیم!
دوشنبه 14 دیماه سال 1388 12:33
تنها دوبار زندگی می کنیم- بهنام بهزادی اگه دلتون یه فیلم متفاوت می خواد پیشنهاد می کنم به سینما برید و تنها دوبار زندگی می کنیم رو ببینید،بس که در سینمای ایران تصویر خونه های اعیانی،ماشین های خارجی وخانم ها و آقایون شیک، با لباسهای آنچنانی دیدیم،بس که فیلمهای بی سروته دیدیم دلمون لک زده بود بره یه فیلم متفاوت،یه فیلم...
-
محاکمه در خیابان
دوشنبه 30 آذرماه سال 1388 08:44
محاکمه در خیابان-مسعود کیمیایی مسعود کیمیایی از اون دست کارگردان هاایه که مدتهاست سنگ ناموس،غیرت و مضامینی از این دست رو به سینه میزنه ،مضامینی که در گذشته پررنگ تر بوده و امروزه کمرنگتر و یا بهتر است بگویم صورتی دیگر به خودگرفته است ! محاکمه در خیایان فیلمی است سیاه و سفید و به گونه ای کند،سرعت روایت داستان فیلم دست...
-
عاشقانه ای از حکیم نظامی
چهارشنبه 25 آذرماه سال 1388 11:51
دیوانه میکند آدمی را این شعر سرشار از عاطفه و احساس حکیم نظامی!!! " خواجه کز مهر ناشکیب آمد ...........با سهی سرو در عتیب آمد گفت: نام تو چیست؟گفتا: بخت........گفت: جایت کجاست؟گفتا: تخت گفت: اصل تو چیست؟گفتا: نور........گفت:چشم بد از تو؟گفتا: دور گفت:پردت چه پرده؟گفتا: ساز..........گفت:شیوت چه شیوه؟گفتا: ناز گفت:...
-
هفت پیکر
یکشنبه 22 آذرماه سال 1388 13:34
پس از اینکه خواندن مثنوی به پایان رسید،به دنبال کتابی بودم که بتونه جای خالی مولانا رو در کنارم پر کنه، یکی از دوستان خوش دل !کتاب هفت پیکر(بهرام نامه) نظامی رو بهم پیشنهاد کرد. هفت پیکر اثری گرانقدر از حکیم نظامی گنجه ای است که به غایت زیبا و خواندنی می باشد.کتاب با مدح خداوند،پیامبر اکرم،پادشاه ایران زمین و مدح...
-
ملاصدرا
شنبه 14 آذرماه سال 1388 09:36
* پشت یه وانت نوشته شده: ای خوشانروزی که ما در خانه مادر داشتیم! بی اختیار اشک از چشمانم جاری میشه.قدر مادرانمان را بدانیم.بی شک چراغ خانه هایمان هستند. * " مردی در تبعید ابدی " کتابی است قابل تامل و در خور ستایش.ملا صدرا مردی بود بزرگ و تنها جرمش اندیشیدن! با جرات می توان گفت که همیشه و در تمام اعصار...
-
خبرهای پاییزی
یکشنبه 8 آذرماه سال 1388 11:21
ما امسال یه کلاس اولی داریم که داره حروف الفبای فارسی رو یاد می گیره،برای آموختن این حروف باید جمله سازی رو هم یاد بگیره،در این راستا این کلاس اولی نازنین گاهی جمله هایی میسازه که خنده دار و یا عجیبه!!!جمله هایی که بی شباهت به هایکو که گونه ای شعر ژاپنیه نیست. مثل این جمله : داماد،سبد بود !!!!!!! تئاتر جن گیر با...
-
قرص آرام بخش!
یکشنبه 1 آذرماه سال 1388 08:53
نوشتن از نادر ابراهیمی کار بسیار سختیه، و بهترین راه شناختش قطعا مرور و بررسی آثار گرانقدرشه،مرحوم نادر ابراهیمی از اون دست نویسنده هایی بود که نوشته هاش عین زندگیش بود و در واقع باورها و شیوه زندگیش به خوبی در نوشته هاش نمایان،از نادر ابراهیمی عزیز آثار بسیاری برجا مانده که یکی از اونها "چهل نامه کوتاه به...
-
شعری از مرحوم نجدی
چهارشنبه 27 آبانماه سال 1388 19:35
آفتاب را دوست دارم به خاطر پیراهنت روی طناب رخت باران را اگر که می بارد به چتر آبی تو و چون تو نماز می خوانی من خداپرست شده ام!! مرحوم بیژن نجدی
-
بدون شرحی دیگر!
شنبه 23 آبانماه سال 1388 08:58
امبیولنس آژیرکشان راه خود را در بزرگراه باز می کند و ناگهان ماشین ها سعی می کنند خود را به پشت امبیولنس رسانده تا از فرصت طلایی و راه باز شده نهایت استفاده را ببرند ، باید ببینید این تقلا زدن زشت را در هنگام جلو زدن از همدیگر برای رسیدن به مسیر ویژه ! می خواهم بهتر برانم. آیا می دانید مقبره جلال آل احمد در مسجد...
-
عشق لرزه!
شنبه 16 آبانماه سال 1388 11:38
عشق لرزه-نوشته اریک امانوئل اشمیت-کارگردان: سهراب سلیمی-تئاتر شهر-تالار چهارسو-هر روز ساعت 18:15 بعدازظهر پس از مدتها که از تئاتر و تماشای اون دور شده بودم،5 شنبه شب به تماشای تئاتر عشق لرزه رفتم،اما تنها نه ! اینبار با یه دوست !!! عشق لرزه روایتگر احساسات بشریه،احساساتی که به راحتی می تونه دستخوش تغییر بشه و به ناگاه...
-
بدون شرح!
جمعه 15 آبانماه سال 1388 16:16
احتمالا تا به حال این احساسو تجربه کردید، این حس تنها گاهی مواقع به آدم دست میده،احساس اینکه همه چیز جهان کامل و عالیه و دیگه هیچ کم و کاستی نداره! چند روز پیش ،صبح که مشغول پیاده روی در پارک بودم،هوا عالی بود،پاک پاک،کمی خنک،ملس ملس! نم بارون تمام زمینها رو خیس کرده بود و بوی خاک غوغا می کرد،طوطی ها و کلاغ ها هم...
-
چرند و پرند
شنبه 9 آبانماه سال 1388 19:06
چرند و پرند های علی اکبر دهخدا خدایش بیامرزد،این بزرگ مرد تاریخ ایران را . استاد علی اکبر دهخدا با انتشار روزنامه صور اسرافیل با زبانی تند و گزنده و در عین حال شیرین با نام های مستعاری چون دخو،کبلائی دخو، برهنه خوشحال،سگ حسن دله،نخود هر آش ،خرمگس و...... به نقد جامعه مستبد آن روز ایران می پرداخت،مرحوم دهخدا 32 شماره...
-
آواز سرخپوستی!
چهارشنبه 29 مهرماه سال 1388 11:41
*صبح ها در پارک پیرمردی رو میبینم70 ساله،این پیرمرد در حین ورزش کردن و دویدن، وقتی به دوستانش میرسه،همانند سرخپوست ها دستش را بر روی دهانش می گذارد و صداهای سرخپوستی در می آورد،دوستانش نیز در جواب همین صداها را برای او در می آورند و من به سختی جلوی خنده ام را می گیرم،راستش را بخواهید دلم می خواهد من هم همانند آنها از...
-
دیکتاتورهای درونمان!
یکشنبه 26 مهرماه سال 1388 12:02
به امید رهایی از دیکتاتورهای کوچک و بزرگ در درون خانه هامان دیکتاتورهایی زندگی می کنند،کسانی که تصور می کنند،پدرند،مادرند،شوهرند،زنند،یا دختر و پسر!! انسان هایی که دیکتاتور مابانه زندگی می کنند و چه بسا خودشان نمی دانند،دیکتاتور هستند ! خیال می کنند،پدرند،مادرند،زنند یا شوهر،دخترند یا پسر !!! زهی خیال باطل. چه بسیارند...
-
شب نوشت
پنجشنبه 23 مهرماه سال 1388 22:50
گاه که با کودکان اطرافم خوب رفتار نمی کنم،به خود می گویم: ایرادی ندارد،کودکند و به زودی فراموش می کنند،اما خود به یاد می آورم روزهایی را که با من خوب رفتار نشده است،شاید نیکی ها از خاطرم رفته باشد،ولی برخی بد رفتاریها در خاطرم مانده است،به خود می گویم :کودکان ثبت می کنند خاطره ها را،باید خوب تر باشم،تندی نکنم،صبور...
-
۱۹۸۴
سهشنبه 14 مهرماه سال 1388 13:52
1984 جورج اورول-ترجمه صالح حسینی-انتشارات نیلوفر ناظر کبیر ( big brother ) تو را مینگرد! کتابی بی نظیر،شاهکاری سیاسی از جورج اورول فقید!کتاب شما را با تقسیم بندی های سیاسی و اهداف قدرتمندان در دنیا آشنا می کند،آن هم در قالب قصه ای بسیار سیاه و سرد!! قصه مردی که در میانه خفقان روزگار می گذراند،و گاه خاطره ها او را به...
-
حدیث نفس!
یکشنبه 12 مهرماه سال 1388 14:33
* " حسن کامشاد " زندگینامه خویش را تا انقلاب سال 1357 در کتابی تحت نام " حدیث نفس " نگاشته، وی بسیار ساده و روان و نیز بدون سانسور! ریز و درشت حوادث زندگیش را منتشر کرده،حوادثی که شاید اگر من یا شما جای او بودیم،از ترس قضاوتهای مردم آنرا نمی نگاشتیم. بی شک خواندن زندگینامه شیرین است، خواندنش را از...
-
دختری با کفشهای کتانی
دوشنبه 6 مهرماه سال 1388 13:14
دختری با کفشهای کتانی! برای خرید کفش کتونی به یکی از نمایندگی های adidas در تهران رفته بودم. برعکس فروشنده های محصولات ایرانی که بسیار زود از دست مشتری خسته میشن و صبرو حوصله نمایش اجناس رو ندارن ! ، برخورد فروشنده ها در adidas عالی بود! یکی از فروشنده های این نمایندگی که پسرک کم سن و سالی هم بود، کفش کتونی رو برام...
-
زن خانه دار
شنبه 4 مهرماه سال 1388 08:15
ظرافت های زنی که او را خانه دار می نامند . برای مادرم همو که خودش را وقف فرزندانش کرده است. از خواب که پا میشه زیر کتری رو روشن میکنه تا آب جوش بیاد،چایی رو دم می کنه،حواسش هست تا چایی نجوشه! نون تازه می گیره چون اشتها رو بیشتر می کنه . از اونجایی که هوا خوبه ، میز صبحانه رو تو بالکن خونه می چینه!کاری که همیشه شوهرشو...
-
مهرانه!
سهشنبه 31 شهریورماه سال 1388 09:23
تقدیم به معلم کلاس اولم سرکار خانم قائمی به امید اینکه شاد باشد و سلامت و اگر زنده نیست،روحش شاد باشد. صدایت گرم بود و نگاهت مهربان و چه سان لبخند می زدی باگچ های سفید و سرخ بر تخته سیاه کلاس می نوشتی درسهامان و ما کودکان دلتنگ از دوری مادر تو را می نگریستیم و می آموختیم: بابا- مامان - آب - آرد- نان - دارا ..............
-
توپ شبانه
دوشنبه 30 شهریورماه سال 1388 11:07
توپ شبانه-جعفر مدرس صادقی-نشر مرکز-1388 " ما اصلا قصه گو های خوبی نیستیم.ما منظورم مردهاست،شنونده های خوبی هستیم،اما قصه گوهای خوبی نیستیم. " توپ شبانه ،کتابی که منو تا نیمه های شب بیدار نگه داشت،در نهایت نتونست منو راضی به رختخواب بفرسته ! داستان کتاب درباره یک زنه ،زنی که پس از ازدواج، به همراه همسرش از...