-
حراج در مترو!
شنبه 9 مردادماه سال 1389 11:12
دونات رضوی،گل سر،گیره سر،لباس زیر،لواشک،شال و روسری،ساق دست،کتاب نظر علما در باب انواع چای،لوازم آرایش و پیرایش،هسته گیر آلبالو ،کیف پول، ساندویچ سرد، زیورآلات ،دستمال سفره،دستمال گردگیری و.......... این اقلام تنها بخش کوچکی از اجناسی است که امروزه در مترو تهران فروخته می شود،فروشندگان زن در واگنهای زنانه جولان می...
-
خنکی بهشت گوارایتان
دوشنبه 4 مردادماه سال 1389 20:21
و بی شک جایگاهتان بهشت برین است و دلمان تنگ است برای شما از دست رفتگان ، برای شما عزیز همکاران که بسیار جوان بودید، و زود بود که از میان ما بروید،اما رفتید و دلهامان را غمی بزرگ فراگرفت،اما شک نداریم که بهشت جایگاهتان است ، چرا که در حین خدمت به وطنتان،در شعله های آتش سوختید،آری آب زمزم گوارایتان،خنکی بهشت به کامتان ،...
-
۴۰ سالگی
شنبه 2 مردادماه سال 1389 19:42
چهل سالگی هم درست عین 20 سالگی میمونه عین 30 سالگی یا حتی 42 سالگی همه اون اتفاقاتی که ممکنه در چهل سالگی برات بیفته ممکنه تو 20 سالگی یا 38 سالگی هم برات بیفته ،تنها واکنش آدمها در سنین مختلف به مسائل متفاوته،مهم اینه که آدمی در هر سن و سالی که باشه بهترین تصمیم رو بگیره! البته همین تصمیم گیری درست هم برای خودش کاری...
-
و برایت خواهم گفت!
سهشنبه 29 تیرماه سال 1389 13:36
و برایت خواهم گفت از خویش و برایت خواهم گفت از آن همه غم، که درین نازک دل، جا خوش کرده است و برایت خواهم گفت از آن همه تشویش، که گه گاه سرک می کشد از آن بالا و برایت خواهم گفت از تنهایی،چه غریب است این تنهایی و برایت خواهم گفت از احساس لطیف و خنک روح سراسر تردید و برایت خواهم گفت از مهر،آن تمنای لطیف و برایت خواهم گفت...
-
موبایل هاتان خاموش دل هاتان روشن باد!
یکشنبه 27 تیرماه سال 1389 11:52
چند وقتیه به سرم زده تلفن همراهمو خاموش کنم و دیگه ازش استفاده نکنم، آخر خود بهتر از من می دانید که چه ضرری دارد این کوچک همراه نام آشنا و چه سان آدمی را به خود وابسته می کند،به حدی که حتی شب ها نیز آن را بالای سرمان میگذاریم ،گویی که قرار است کسی کاری فوری با ما داشته باشد، عادت نگاه کردن مداوم به این کوچک صفحه...
-
آرزوهای تابستانی من
چهارشنبه 23 تیرماه سال 1389 08:52
وقتی فصل تابستون میشه،معمولا مردم از فرصت استفاده می کنند و به مسافرت میرند،سفرهایی که باعث نشاط و آرامش روح میشه و با رفع خستگی جسمی و روانی، آدمیزاد دوباره به کار و زندگی خودش برمیگرده،از سوی دیگر و از اونجا که آرزو بر جوانان عیب نیست،و باز هم از اونجا که میگن پادشاه عالم بخشنده است پس ازش چیزهای بزرگ بخواید،من هم...
-
دل من می خواهد!
جمعه 18 تیرماه سال 1389 20:58
و نمی دانم آیا همه ما می اندیشیم به روزهامان و به شبهامان،به شادی ها و به غمهامان،به پدرها و مادرهامان،به عشق ها و به دلتنگی هامان،گذشته ها،رفته ها،آیا می اندیشیم؟من نمی دانم.آیا می دانیم که روزی بعد از سالها لباسهایمان را جمع می کنند،چرا که دیگر نیستیم تا بر تنمان کشیم،همان لباس هایی که روزی با ذوق خریدیم و چه شبها و...
-
آه
یکشنبه 6 تیرماه سال 1389 18:48
Perhaps one didnt want to be loved so much as to be understood George Orwell
-
اولین روز تابستان!
سهشنبه 1 تیرماه سال 1389 07:37
برای تابستان های کودکیم با همه خاطراتش گرما،آب خنک،شربت سکنجبین،شربت به لیمو،رب گوجه درست کردن تو حیاط،روزهای بلند تابستان،بازی با بچه های کوچه،صبح خوابیدن تا لنگ ظهر، نون تافتون،پنیر،چای شیرین،سینما بلوار کشاورز، تئاتر پارک لاله ،یخمک های بقالی سر کوچه،کباب های ظهر جمعه، نخوابیدن های بعد از ظهر، شلنگ آب، آب بازی تو...
-
دروازه بهشت!
شنبه 29 خردادماه سال 1389 08:26
تقدیم به قهوه ای چشمی که من گاه سیاه چشم می خوانمش! و دروازه بهشت شاید همین دور و بر باشد شاید رویش را پوشانده اند تا من و تو خودمان پیدایش کنیم شاید بس که نورانی است چشممان نمی بیندش و گوشمان غژ غژش را نمی شنود شاید همین دور و بر باشد راه ورود به بهشت را می گویم آری بوی بهشت را می توانی استشمام کنی بویی است شبیه وقتی...
-
تهران در بعداز ظهر
جمعه 28 خردادماه سال 1389 10:27
تهران در بعداز ظهر-مصطفی مستور-نشر چشمه-1389 آقای مستور کتابتون بی نظیره،در این بازار بی رونق کتاب شاهکاری است برای خودش،دست مریزاد! کتاب تهران در بعداز ظهر شامل شش داستان کوتاهه،که هر کدوم از اونها بس که قوی و استخون دارند،می تونند تبدیل به یک رمان درجه یک بشن! در این نوشتار کوتاه مختصر نگاهی به داستان تهران در بعداز...
-
صد سال تنهایی
جمعه 21 خردادماه سال 1389 18:02
*با تعدادی از دوستان به تماشای اپرای عروسکی مکبث به کارگردانی بهروز غریب پور رفتیم،به زبان ایتالیایی بود!! صحنه پردازی و طراحی لباس بسیار جالب بود ! روحمان شاد گشت! *من گاهی دلم می گیرد، من گاهی خیال می کنم،دنیا می توانست جای بهتری باشد و زندگی مهرانگیز تر،آبی تر،صورتی تر! *اگر بخواهم پیشنهاد کتاب بدم،کتاب صدسال...
-
اینجا ایران است سرزمین پارسیان!
دوشنبه 17 خردادماه سال 1389 09:24
اینجا ایران است سرزمین پارسیان،آنان که روزی آوازه فرهنگ و هنر و حکومت داریشان به سراسر دنیا رسیده بود،اینجا ایران است سرزمین شعر و ادب،آری اینجا ایران است،و سال 2010 میلادی است. ماشین وسیله ای است برای حمل ونقل، پارک مکانی است برای تفریح،اینجا ایران است و اگر در سال 2010 در ماشین یا پارک در کنار مردی که نسبت محرم با...
-
این روزها
دوشنبه 10 خردادماه سال 1389 11:47
این روزها بسیار خوشحالم،ناخودآگاه لبخند می زنم،بیشتر آفتاب را می بینم تا ابر را ! زیباتر شده ام،هیجانم فزون گشته،خوش اخلاق تر شده ام، آرامترم و مدام بوی کاج باران خورده در مشامم است،بوی عطرگل های بهاری! مریم10 خرداد89
-
طلا و مس
چهارشنبه 5 خردادماه سال 1389 15:19
طلا و مس ، به کارگردانی همایون اسعدیان ، روایتگر زندگی طلبه ای است جوان که با زن و فرزندان به قصد کسب علم از نیشابور به تهران می آید،هنوز چند وقتی از پایتخت نشینی این زوج جوان نگذشته که ناگهان زن بیمار می شود، بیماری ms ! زن دیگر قادر به انجام وظایفش نیست ! طلبه جوان به ناچار وظایف زندگی را به عهده میگیرد،و به همین...
-
آسانسور سعدی و سرطان سینه!
یکشنبه 2 خردادماه سال 1389 14:40
خوبه این آسانسور های شرکت ما دوربین فیلم برداری نداره! من هر وقت سوار آسانسور میشم،اگه تنها باشم میرم جلوی آینه آسانسور و شکلک در می آرم و یا با خودشیفتگی به آینه حسن می نگرم!!!!!! می دونید سرطان سینه بین زنها بسیار زیاد شده ؟؟ تنها باید یک زن باشید تا بدونید درآوردن یا برداشتن سینه یک زن چقدر دردناکه،چرا که این بخش...
-
the break up!
چهارشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1389 13:56
The Break up, 2006 فیلم روایت زندگی زن و شوهری جوان است،زن به طور پاره وقت در یک گالری هنری کار میکند و مرد یک راهنمای گردشگری است . زن که نقشش رو J enifer Aniston زیبا بازی کرده، در کنار شوهرش با بازی Vince Vaughn به ظاهر خوشبختند، تا اینکه ناگهان در شبی از شبها بحثی میان زن و مرد در می گیرد ! بحث بر سر خرید چند عدد...
-
یک آموزش!
یکشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1389 11:50
یک آموزش an Education – 2009 فیلم روایتگر زندگی خانواده ای انگلیسی است،که با دخترشان زندگی می کنند،دختر خانواده دانش آموزی است سخت کوش که آرزوی ورود به دانشگاه Oxford را در سر می پروراند. در روزی بارانی وقتی دختر از کلاس آموزش موسیقی بر می گردد،ناگهان با مردی روبرو می شود که با محبت و برای اینکه دختر در آن باران سیل...
-
با سعدی
شنبه 18 اردیبهشتماه سال 1389 09:21
با شیخ اجل سعدی *هر چه به دل فرو آید،در دیده نکو نماید. *چون عاشق و معشوقی در میان آمد،مالک و مملوک برخاست. * نباید بستن اندر چیز و کس دل که دل برداشتن کاریست مشکل *ز خود بهتری جوی و فرصت شمار که با چون خودی گم کنی روزگار * طریق درویشان ذکر است و شکر و خدمت و طاعت و ایثار و قناعت و توحید و توکل و تسلیم و تحمل. هر که...
-
او......
دوشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1389 11:35
من دلم می خواهد او دستم را بگیرد و مرا به یک جنگل ببرد،جنگلی تاریک با انبوهی از درختان سر به فلک کشیده،جنگلی آرام که گه گاه صدای پرنده ای می آید و یا خش خش عبور جانداری،من دلم می خواهد او دستم را بگیرد و مرا به مردابی در میان آن جنگل ببرد،مرداب در میانه جنگل واقع شده و از آنجا می توان آسمان را دید و آفتاب را، دلم می...
-
the jane austen book club
شنبه 11 اردیبهشتماه سال 1389 08:10
*مشغول خوندن کتاب خانم دلوی ویرجینیا وولف هستم،کتابی که دلم نمی خواد خوندنش تموم شه! *گاهی تنهایی باعث میشه آدم به سوی هرکسی بره تا فقط تنها نباشه،غافل از اینکه اون آدم،آدم مناسب نیست،خودش نیست! *و چه بسیار که درباره گذشته و عشق هایش و آنچه که بین تو و کسی رخ داده می اندیشی و دلت می خواهد باز ببینیش و این بار دور از...
-
شام با آندره
سهشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1389 14:06
شام با آندره با سپاس از دکتر م.ع حمیدی برای معرفی فیلم استاد من حدود 30 سال پیش فیلمی رو دیده و امروز به من توصیه کرده که این فیلمو ببینم،نام فیلم هست: My Dinner with Andre -1981 من این فیلمو 2 بار دیدم،فیلمی که در تمام مدت 110 دقیقه به گفتگوی دو دوست میپردازه،این دو نفر که دستی در تئاتر و نمایشنامه نویسی دارند،بعد از...
-
نصایح شیخ اجل!
یکشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1389 14:36
این جناب شیخ اجل سعدی هم عجب فهمیده بوده اند ها، چه نصیحتها فرموده اند این آقایان را در زمانی که لگام و مهار رفتار از دستشان در میرود و...................... ؛ پیرمردی لطیف در بغداد دخترک را به کفشدوزی داد مردک سنگدل چنان بگزید لب دختر که خون ازو بچکید بامدادان پدر چنان دیدش پیش داماد رفت و پرسیدش کای فرومایه این چه...
-
اردیبهشت نوشت
جمعه 3 اردیبهشتماه سال 1389 12:02
۱ -اگه عمری باشه نیت کردم امسال گلستان شیخ اجل سعدی را بخوانم.حکایتهای بسیار شنیدنی دارد.یکی از این شعرهای زیبا را اینجا می آورم: صاحبدلی به مدرسه آمد زخانقاه بشکست عهد صحبت اهل طریق را گفتم میان عالم و عابد چه فرق بود تا اختیار کردی از آن این فریق را ؟ گفت:آن گلیم خویش بدر میبرد ز موج وین جهد می کند که بگیرد غریق را...
-
کتاب نوشت!
دوشنبه 23 فروردینماه سال 1389 07:44
دوستی گفت:منتظر نوشته بعدیت هستیم،چرا دیر می نویسی،گفتم:حس نوشتن نیست،بله نوشتن هم بسان هر کار دیگری حس و حال میخواهد،به هر حال می نویسیم شاید حس و حالش نیز بیاید!چند وقتیه چندتایی کتاب خوندم ولی فرصت نکردم دربارشون بنویسم،به همین دلیل در اینجا فهرست وار به نام کتابها و محتواشون اشاره می کنم به این امید که با خوندنشون...
-
من گلی وحشی هستم!
دوشنبه 16 فروردینماه سال 1389 20:07
من مریم هیچ کس نیستم! گلی وحشی ام که در صحرا می روید! من مریم هیچ کس نیستم! در کوه ها می رویم،در صخره های صعب! من گل هیچ کس نیستم! گلی وحشی ام که در عمیق ترین دره ها می روید! آری من مریم کسی نیستم! رها هستم، نیاز به سرپناه ندارم، نوازش نمی خواهم! غذا نمی خواهم، باغبان نمی خواهم!!! خود به خود می رویم،طبیعت مرا سیراب می...
-
بی تاب!
پنجشنبه 12 فروردینماه سال 1389 11:51
وودی آلن یه جمله بسیار زیبا داره،میگه: !we fell in love.well, i fell in love,she just stood there
-
بهار است!
شنبه 7 فروردینماه سال 1389 15:12
و گاه از آسمان باران می بارد،و گاه نور کوه ها سبز،درختان جوانه زده و زمین گرم شکوفه ها بالغ، چون دخترکانی زیبا ناز می فروشند بر سر درختان و نسیم نازشان را می خرد،آفتاب نیز هوا ملس ، نم نم باران بهاری بوی گل اقاقی ، بوی بهار گنجشک ها باد به غبغب انداخته بلبل ها چه چهه زنان چون زنان کولی آواز خوان خورشید لبخندزنان، پشت...
-
نوروز فرخنده باد
چهارشنبه 26 اسفندماه سال 1388 11:57
با آرزوی شادی سلامتی و آزادی در سال۱۳۸۹ نوروز فرخنده باد
-
روز جهانی زن
یکشنبه 16 اسفندماه سال 1388 10:38
هشتم مارس روز جهانی زن زن بودن در این دنیای وانفسا که خشونت،تجاوز،جنگ،کشتار،گستاخی و آلودگی بیداد می کند،نعمتی است شگفت انگیز ، که با حضورش به زندگی عطر وطعمی میبخشد سخت خوش،عطری که یادآور پاکترین گلهای بهاری است،و شما را به یاد روزهای خوش و آرام می اندازد، بی شک حضور زن زندگیتان را گرم می کند،حتی در زمانه ای که...