این جناب شیخ اجل سعدی هم عجب فهمیده بوده اند ها، چه نصیحتها فرموده اند این آقایان را در زمانی که لگام و مهار رفتار از دستشان در میرود و......................
؛ پیرمردی لطیف در بغداد دخترک را به کفشدوزی داد
مردک سنگدل چنان بگزید لب دختر که خون ازو بچکید
بامدادان پدر چنان دیدش پیش داماد رفت و پرسیدش
کای فرومایه این چه دندانست؟ چند خائی لبش؟ نه انبانست
به مزاحت نگفتم این گفتار هزل بگذار و جد ازو بردار
خوی بد در طبیعتی که نشست ندهد جز به وقت مرگ از دست؛
مریم۵ اردیبهشت