دل من مثل دونه های انار میمونه، ترد و تازه،باید خیلی مراقبش باشم چرا که با یک فشار کوچولو له میشه!!!!!
وقتی عصبانی میشم به مامانم میگم مامان خانم به بابا هم میگم بابا آقا !!!!
دلم میخواد بابابزرگ داشتم !! آخه هردوی بابابزرگام قبل از به دنیا اومدن من به اون دنیا رفتن ! دلم میخواست زنده بودن تا من میتونستم برم خونشون! از بابابزرگ میخواستم برام شعر بخونه وقصه بگه اونوقت من هم می بوسیدمش ! کاش بود تا عینکشو ازش میگرفتم و تمیز میشستمو برق می نداختم،دلم می خواست زنده بود تا براش درد دل میکردم و حرفایی رو که هیچ وقت به بابام نزدم به بابابزرگ میگفتم! دلم می خواست دستاشو می بوسیدم و همراه خودم میبردمش سینماو پارک ! دستمو حلقه می کردم دور دستش تا علاوه بر عصاش به من هم تکیه بده ! و عید که میشد براش بهترین عصایی رو که تو بازاره میخریدم و یک کلام ختم کلام ، براش نوه ای می کردم.
مریم5 اسفند 87
دله رو خوب اومدی!
منم دقیقا تو این مواقع به مامان میگم مامان خانوم اما بابا آقا رو تا حالا استفاده نکردم! :دی
سلام آره دیگه وقتی من عصبانیم بابا میشه بابا آقا :)
خدا رحمتشون کنه ... این کار رو برای مامان بزرگها انجام بده ...
اون هم لذتی دارد ...اما فکر نکنم بابابزرگا راه بیافتن که ما ببریمشون سینما و پارک و گردش ... مامان بزرگ ها بیشتر همراه میشن :)
ممنون دختر خوب.چشم درست میگی باید زنده ها رو دریابیم!
سلام. به نظر من حرفهایی که توی دلت است را مستقیم به بابات بگو نه اینکه حسرت بابا بزرگه از دست رفته ات را بخوری.
تازه به قول یک بنده ی خدا محبت هات را برای مادر بزرگات خرج کن. خیلی لذت بخش است.
البته تا جایی که من می دونم تو با محبت هستی و این کار را می کنی.
فعلا خداحافظ.
چشم ممنون :)