باد بادک بازی

دلم بادبادک بازی می خواهد، می خواهم دستم را بگیری سخت،مرا ببری فرح بخش مکانی دل انگیز ،باد باید بوزد ،باد باید باشد تا من بیشتر احساس لذت کنم،تا سخت تر دستت را بفشارم،تا بدانم که زندگی گاه چه دل نواز است ،می خواهم با هم بادبادک هوا کنیم، بخندیم،بچرخیم و در چشمان هم بنگریم، وقتی بادبادک بالا میرود چشمانم را ببندم،نخ بادبادک را سخت بگیرم و به تو تکیه دهم،می خواهم دوباره رها شوم ،می خواهم دوباره آزاد شوم،آخر میدانی من رها بوده ام،من در بهشت بوده ام ،پدر و مادرم سیب را خوردند ، به زمین آمدیم، می خواهم شاید با تو دوباره بروم بهشت !

 مریم17 مرداد89

نظرات 2 + ارسال نظر
روزبه دوشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:42 ب.ظ


باد بادکچی لطفا باد بادکی بسازید،
ما را باد ببرد آن زمان که بادی تند وزید،

باد بادکچی باد بادکی بسازید
از جنس مرغوب عشق بسازید
با نخ ابریشم ناب بسازید

باد بادکچی با خط خوش بنویسد عاشقیم
بگذار عالم بداند چه دیوانه وار می خواهیم.








بسیار زیبا شاعری هستید برای خودتان آقا

none چهارشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:27 ب.ظ

درود بر تو ای روزبه .


و وای بر تو که دل شیر نداری و شکار شیر میروی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد