کلاس زبان پر!

برای همه یکشنبه ها و سه شنبه های سه سال گذشته 

 

سه سال کم نیست تا هر یک شنبه و سه شنبه بروی سوی کلاس آموزش زبان با هم کلاسیهای نازنینی که همه همکار بودیم و جویای زبان آموزی! سه سال کم نیست تا هر هفته معلم نازنینی را ببینی که پر از انرژی بود و ما را تشویق میکرد به زبان آموزی! برای من که به سان مادر شده بود، آخر دختری داشت هم سن من و گاه مرا نیز چون دخترش می دید ، این اواخر چه بسیار تشویقم میکرد تا برای مهاجرت به استرالیا اقدام کنم ،من نیز چه بسیار با او سخن گفتم و گاه درددلی بود میانمان و چه گوش شنوایی داشت ! و چه خوب بود کلاسش، فیلم های national geography میدیدیم، با فیلمها به همه دنیا سرک می کشیدیم و برایش درباره فیلم ها می نوشتیم ، کتاب را جلو میبردیم، و می آموختیم ، این اواخر بهمانbusiness letter  نوشتن یاد میداد و چه متنوع بود کلاسش! اخیرا سخت گیرتر شده بود، هر هفته ازمان امتحان می گرفت، به قول خودش pop quiz!! امتحان هایی که گه گاه سخت بودند و ما گاه شاکی از این همه homework  ، آری انگلیسیمان را به رخ هم می کشیدیم،می خندیدیم،سر امتحان final جان می کندیم و بسیار حض میبردیم از صبح های سه شنبه و یکشنبه مان، هر کدام از همکلاسیهای همکار به گونه ای بودند، هر کدام دنیایی غریب !! امروز بعد از سه سال این اولین یکشنبه ای است که کلاس نرفتیم،و حسرتش ماند به دلمان و غصه مان گرفت و دلمان تنگ شد برای همه یکشنبه ها و سه شنبه های سه سال گذشته،آخر می دانید آتش در کارخانه وسیع بود و تبعاتش وسیعتر! مهندسین همکلاسی گرفتار بازسازی شده اند و کلاس زبان بعد از سه سال تعطیل!!!!!

مریم10مرداد89

نظرات 1 + ارسال نظر
نیلوفر یکشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:41 ق.ظ http://khoneye-dewdrop.blogsky.com/

الاهی میدونم چقدر سخته ادم وقتی به یک چیزی وابسته بشه نمتونه به این سادهگی ها دل بکنه.

وابسته و دلبسته

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد