the jane austen book club

*مشغول خوندن کتاب خانم دلوی ویرجینیا وولف هستم،کتابی که دلم نمی خواد خوندنش تموم شه!   

 

*گاهی تنهایی باعث میشه آدم به سوی هرکسی بره تا فقط تنها نباشه،غافل از اینکه اون آدم،آدم مناسب نیست،خودش نیست!  

 

*و چه بسیار که درباره گذشته و عشق هایش و آنچه که بین تو و کسی رخ داده می اندیشی و دلت می خواهد باز ببینیش و این بار دور از سطحی نگری و لجبازی کودکانه، کند وکاو کنی رابطه تان را ، و این اتفاق نمی افتد مگر چند ماه پس از رابطه، زمانی که از او دور شده ای،آرام گشته ای و اندیشیده ای !  

 

*و گاه آنچنان از رنجی که مادرم می کشد به درد می آیم که از زندگی لعنتی بیزار می شوم،وقتی مادرم را می بینم که درست در مقابل روی ما پیر می شود و ما هیچ از دستمان بر نمی آید! تنها نظاره گریم ، نظاره گر زنی زیبا که روز به روز خسته تر میشود!  

 

*فیلم the Jane Austen Book Club-2007 رو دیدم، نمی تونم بگم فوق العادس،اما قطعا فیلمیه که با لذت دنبال می کنید و لبخند رو بر لبانتون میاره ! فیلم درباره 6 نفره که با تشکیل یک گروه ، شروع به خوندن کتابهای جین آستن می کنند و پس از خوندن هر کتاب دور هم جمع می شند و درباره کتاب گفتگو می کنند و درباره خودشون و درباره دنیاهاشون و...  

11 اردیبهشت89

نظرات 2 + ارسال نظر
الیاس یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:23 ب.ظ http://medinica.blogspot.com

ستاره دوم این متن منو یاد این قطعه انداخت :
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند : طلب عشق زهر بی سرو پایی نکنیم.
مواظب خودت باش.

سلام خوبیییییی؟از نتیجه آزمون چه خبر؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تازه وارد چهارشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:00 ب.ظ

چه دنیای زیبایی---چه رویایی زیبایی--- جه ذهن زیبایی...

بله رویاها و تفکرات ما تنها چیزهایی هستند که کسی نمیتونه ازمون بگیره!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد