من گلی وحشی هستم!

من مریم هیچ کس نیستم!

گلی وحشی ام که در صحرا می روید!

من  مریم هیچ کس نیستم!

در کوه ها می رویم،در صخره های صعب!

من  گل هیچ کس نیستم!

گلی وحشی ام که در عمیق ترین دره ها می روید!

آری من مریم کسی نیستم!

رها هستم، نیاز به سرپناه ندارم، نوازش نمی خواهم!

غذا نمی خواهم، باغبان نمی خواهم!!!

خود به خود می رویم،طبیعت مرا سیراب می کند!

طبیعت مرا نوازش می کند!

من مریم گلخانه ای نیستم ! رها هستم،

آری من خود باد صبا هستم!

مریم این لطیف گل وحشی

شبها با گرگها می رقصد، روزها با باد

مریم باغبان نمی خواهد، آفتاب می خواهد،

مریم باغبان نمی خواهد،باران می خواهد

مریم ریشه هایش در خاک است،نگاهش به آبی بیکران آسمان!

مریم وحشی 16 فروردین 89

نظرات 3 + ارسال نظر
بینام سه‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:10 ب.ظ

مریم خانم من که نفهمیم شما چی هستید؟ولی در هر صورت گل های وحشی را گوسفندان می خورند. بهتر بود می نوشتی:
من مریم در این باغ وحشی با لطافت گلبرگهایم هر چه بی پناهیست را نوازش می کنم.من مریم؛ تک گل آرام در این بزم وحشی هر آنکه را که از آن وحشت بیرون به این باغ شلوغ پناه آورده باشد را با عطر خویش نوازش خواهم کرد....
ببین زیادی داری عصبی می نویسی لطفا کمی لطیف و دلچسب تر.
اگه زیاد مغرور نشی ؛ هی از بعضی از نوشته هات(فقط بعضی) خوشم میاد.

تازه وارد شنبه 28 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 09:56 ب.ظ

و در آخر بگویم صبح های بهار باغها بوی توت شیرین می دهند،بوی خنکی، بوی زندگی!.. و بوی گل مریم...

: )

ناشناس دوشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:44 ب.ظ

سلام مریم جون از خودت بیشتر بگو دوست دارم باهات آشنا شوم دوستدارم ببینم کسی که این روحیه لطیف رو داره چه جور آدمی است با چه شرایط فرهنگی و زندگی
ممنون میشم

سلام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد