بدون شرح!

احتمالا تا به حال این احساسو تجربه کردید، این حس تنها گاهی مواقع به آدم دست میده،احساس اینکه همه چیز جهان کامل و عالیه و دیگه هیچ کم و کاستی نداره! چند روز پیش ،صبح که مشغول پیاده روی در پارک بودم،هوا عالی بود،پاک پاک،کمی خنک،ملس ملس! نم بارون تمام زمینها رو خیس کرده بود و بوی خاک غوغا می کرد،طوطی ها و کلاغ ها هم حسابی جولان میدادند، گلهای نارنجی ،بنفش،زرد و درختان رنگ به رنگ با رنگ های زرد،نارنجی و سبز دلربایی می کردند،در همین شرایط بود که  به ناگاه احساس کردم دنیا هیچ چیزی کم نداره ، هر چیزی در جای خودش قرار داره و کمال به معنای تمام کلمه وجود داره! 

 

حالم بد میشه از هر چی مرد زن بازه ، از مردایی که تو کار خانومن و مدام چشمشون دنبال زنهاس ،آدمایی که ادعای دین و ایمونم می کنند و آنچنان با غلظت سلام علیک می کنند،که آدم دلش می خواد سربه تنشون نباشه،آدمایی که وقتی با زن های ..... حرف می زنند،پچ پچ می کنند و وقتی با زن خودشون که مادر بچه هاشون هم هست ، حرف می زنند، ننه من غریبم بازی در می آورند! این آدمها معمولا فضول هم هستند و با بی پروایی درباره همه چیز سئوال میکنند،یکی از این مردان در محل کارم حضور داره !! من زود شناختمش و تا جایی که می تونم ارتباطمو باهاش کم کردم ،ولی چند روز پیش یه همکار مرد که از قضا از نیک مردان این دورانه، اومد به اتاقمون ،مرد زن باز فضول شروع کرد به فضولی و اون نیک مرد با صداقت جواب می داد!!! و من دلم می خواست به آن مرد زن باز بگویم: به تو چه که  این پسر کی به دنیا اومده!به تو چه که باباش چیکاره اس،به تو چه که خونش کجاس! دلم می خواست به اون مرد زن باز که نام خدا رو با آنچنان غلظتی به کار میبره که آدم تعجب می کنه بگم: هی مرد تو که تو کار خانمی،تو که میری کوه تا خانم بلند کنی و دوست دختر بگیری،دیگه چرا تو کار مردها دخالت می کنی............................... 

 

من گاهی دلم می خواهد سنجابی شوم کوچک تا از درخت بلوط بالا روم، بلوط ها را چیده و برای مردم پرتاب کنم،اما فقط برای مردان و زنان پاک دامن،نه مردانی چون همکار خانم باز بنده حقیر!

 

 

مریم 15 آبان88

چرند و پرند

چرند و پرند های علی اکبر دهخدا

خدایش بیامرزد،این بزرگ مرد تاریخ ایران را . استاد علی اکبر دهخدا با انتشار روزنامه صور اسرافیل  با زبانی تند و گزنده و در عین حال شیرین با نام های مستعاری چون دخو،کبلائی دخو، برهنه خوشحال،سگ حسن دله،نخود هر آش ،خرمگس و...... به نقد جامعه مستبد آن روز ایران می پرداخت،مرحوم دهخدا 32 شماره روزنامه صور اسرافیل را در ایران و 3 شماره آن را در پاریس منتشر ساخت که در طول آن سالها 5 بار توقیف شد.علی اکبر دهخدا در زمان جنگ جهانی اول دنیای سیاست و نمایندگی مجلس را رها کرد و به ایل بختیاری پناهنده شد،ودر همان سالها بود که به نوشتن فرهنگ لغت فارسی با بیش از 200.000 لغت پرداخت،مرحوم دهخدا در سال 1334 دار فانی را وداع گفت و در مقبره ای در ابن بابویه به خاک سپرده شد.

نمی توانم حظ وافرم را از خواندن چرند و پرند بیان کنم،با خواندن چرند و پرند به خود می گویم: وه چه مرد بزرگی بوده است ،چه سان بزرگ اندیش و نیک اندیش ،ترقی خواه و فرهنگ دوست و علاقه مند به سربلندی ایران زمین. نثر شیرین دهخدا در این نوشته ها آدمی را شگفت زده می کند ،بخشی از نوشته ستون چرند و پرند در شماره 25 این روزنامه را برای نمونه می آورم:

".............گفت نخور عسل و خربزه با هم نمی سازند،نشنید و خورد،یک ساعت دیگر یارو را دید مثل مار به خودش می پیچید،گفت نگفتم نخور این دوتا با هم نمی سازند گفت حالا که این دو تا خوب با هم ساخته اند که من یکی را از میان بردارند!!!من می خواهم اولیای دولت را به عسل و روسای ملت را به خربزه تشبیه کنم،...........ما ملت ایران در میان بیست کرور جمعیت،پنج کرور و سیصد و پنجاه و هفت هزار وزیر،امیر،سپهسالار سردار ،...... داریم و گذشته از اینها باز ما ملت ایران در میان بیست کرور جمعیت،شش کرور و..........آیه الله،حجت الاسلام،مجتهد ،مجاز،امام جمعه،شیخ الاسلام،سید،سند ،شیخ،...... داریم و باز ما در میان بیست کرور جمعیت چهار کرور شاهزاده ،آقا زاده،ارباب،خان،.....

همه این طبقاتی که عرض شد دوقسم بیشتر نیستند یک دسته روسای ملت و یکدسته اولیای دولت،ولی هر دو دسته یک مقصود بیشتر ندارند،می گویند شما کار کنید زحمت بکشید آفتاب و سرما بخورید لخت و عور بگردید گرسنه و تشنه زندگی کنید بدهید ما بخوریم و شما را حفظ و حراست کنیم..................اگر کارهای ما را باید همه اش را تقدیر درست کند،امورات ما را باید باطن شریعت اصلاح کند،اعمال ما را دست غیبی به نظام بیندازد پس شما میلیونها رئیس،آقا ،بزرگتر،از جان ما بیچاره ها چه می خواهید؟....."

با خواندن چرندو پرند با اصطلاحاتی آشنا شدم که پیشتر آنها را از زبان مادر بزرگ های خویش شنیده بودم ،اصطلاحاتی چون "شوخی باردی" و"سفیل و سرگردان" ! واژگانی که امروزه کمتر به کار می رود و تنها از زبان سالمندان شنیده می شود،حیف است فراموشی این زیبا واژگان فارسی .......

نمی توان قدر این بزرگ مرد تاریخ و فرهنگ ایران را دانست ،اما شاید بتوان با خواندن نوشته هایش،با کاربرد صحیح زبان فارسی در گفتار و نوشته هامان و با دورری از کاربرد زبان های بیگانه در نوشتار و گفتار ،تنها کمی قدردان این بزرگ مرد تاریخ ایران بود.روحش شاد  یادش گرامی

مریم 9 آبان 88