تلگرافی!

1- این روزها دل و دماغ نوشتن ندارم،دستم به قلم نمی رود!

2- روزهای آخر تابستان است،بادهای پاییزی شروع به وزیدن کرده اند.

3- بادهای پاییزی را دوست دارم،دلم می خواهد ساعتها  در هوای پاییزی قدم بزنم در حالی که صدای خش خش برگ ها را زیر پایم می شنوم و آفتاب بی رمق تنم را گرم می کند.

4- این روزها کمند کسان یا چیزهایی که مرا خوشحال می کنند.

5- دلم لیوانی چای می خواهد با قطعه ای کیک شکلاتی،چایش باید غلیظ باشد و درصد شکلات کیک بالا!

6- ضرب المثلی سوئدی می گوید:

a life without love is like a year without summer!

7- مشغول خواندن کتابی هستم  که مرا بعد از مدتها تا ساعاتی پس از نیمه شب بیدار نگه داشت، نامش هست: توپ شبانه اثر جعفر مدرس صادقی!خواندنش تمام شود درباره اش خواهم نوشت!

مریم22 شهریور88  

نظرات 2 + ارسال نظر
سپیده یکشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:33 ب.ظ http://gomshodedarkhial.blogsky.com

منم عاشق پاییزم٬ اما امسال دوس ندارم بیاد. چون حس می‌کنم تنهایی تو تهران با بادهای پاییزی و تاریکی زود هوا بیشتر حالم رو می‌گیره و دپم می‌کنه!

:) آره یه کمی دلگیره

اطیابی پنج‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 04:17 ب.ظ

سلام
من هم پاییز رو خیلی دوست دارم. اخوان ثالث پاییزی رو پادشاه فصل ها می خواند ؛ ولی متاسفانه اینجا از پاییز زیبا و دل انگیز وطن خبری نیست و تقریبا به غیر از تابستان باقی فصل ها بهاری است.شاد و سلامت باشید.

سلامممممم چقدر خوشحالم کردین!ممنون.امیدوارم شما و همسر و دختر تون هم شاد و سلامت باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد