من گاهی دروغ می گویم!من گاهی خودپسند می شوم!

تا حالا برای رسیدن به اهدافتون دروغ گفتید؟جواب من بله است !! دیروز داخل یه تاکسی که به "ون" معروفه نشسته بودم ، تاکسی پر بود از آدم و هوای سنگینی در اونجا حکمفرما بود. پنجره رو باز کردم تا بتونم هوای تازه رو استنشاق کنم،در این میون متوجه شدم که بعضی از آقایون چپ چپ نگام میکنن و منظورشون اینه که شیشه رو بدم بالا!! ولی من به روی خودم نیوردم ! تا اینکه یکی از اون آقایون گفت :"ببخشید خانم شیشه رو بدید بالا"و من که میدونستم اگه بگم هوا خفه است و باید لای این پنجره باز باشه تا هوا جابجاشه، اون آقا متوجه منظورم نمیشه و دوباره میگه سرده و من مجبورم پنجره رو ببندم،گفتم:"آقا من تنگی نفس دارم باید هوا بهم برسه وگرنه خفه میشم!" و این دروغ باعث شد پنجره باز بمونه و من به هدفم برسم!!!میدونم کار درستی نکردم ،چرا که دروغگویی از همین دروغای کوچیک شروع میشه ! به قول معروف تخم مرغ دزد،شترمرغ دزد میشه !!اما باور کنید چاره ای نبود، اون آقا اصلا سنگینی هوارو احساس نمی کرد و تو این هوای بهاری دم ازسرما میزد و اگه این دروغو نمیگفتم مجبور بودم شیشه رو بدم بالا واز  هوای سنگین ماشین استنشاق کنم!!  

 

ما خیلی آدمهای خودپسندی هستیم(یا بهتره بگم من!) یه جورایی همه چیز رو برای خودمون یا گروه وابسته به خودمون میخوایم، بذارید براتون یه مثال بزنم.میدونید که مهریه خانمها در گذشته عندالمطالبه بود،ولی الان عندالاستطاعه هم گزینه ایه که اضافه شده!! و دختر میتونه انتخاب کنه و از اونجایی که عندالمطالبه بهتر از عندالاستطاعه هست من و همه دوستان مجردم مهریه عندالمطالبه رو انتخاب میکنیم. اما وقتی مردی از بستگانم که نسبت فامیلی با من داره یا میشه گفت در جبهه ما قرار داره!!! تصمیم به ازدواج میگیره(مثلا داداش،پسرخاله،پسردایی)بهش میگیم:" فلانی حواست باشه زیر بار عندالمطالبه نریها !!!!! حتما عروسو راضی کن به عندالاستطاعه!!!!!!! "  در حالی که برای خودمون  عندالمطالبه رو می پسندیم! وه عجب موجوداتی هستیم ما !!!! (یا بهتره بگم من!)

مریم 11 اسفند 87

نظرات 4 + ارسال نظر
مینو یکشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 03:51 ب.ظ http://mlbhtb.blogfa.com

سلام باید بگویم چند روز پیش من چنین دروغی را گفتم چون واقعا هوای داخل تاکسی خفه بود.و همچنین باید بگویم هنوز هم بابت این قضیه ناراحتم. نه این که بخواهم بگویم من خیلی پاکم و تا به آن روز دروغ نگفته بودم .نه. منظورم این است از این که مجبور شدم برای رسیدن به یک هدف کوچک خودم را به مریضی بزنم ناراحتم. امیدوارم خداوند مرا ببخشد که در لحظه ای قدر سلامتی خودم را ندونستم.

بله خدایا مارو ببخش!

یک بنده ی خدا یکشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 06:54 ب.ظ http://harjmarj.blogsky

خیلی خندیدم به خاطر این دروغت :))))))))
مهریه هم کی داده کی گرفته :)))))))))

:)))))))))))

میم دوشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:27 ب.ظ http://mim-nevesht.persianblog.ir

من کرمان هستم عزیزم.

خوش به حالتون ! من تا حالا کرمانو ندیدم ولی شنیدم که شهریه با بافتی تاریخی و قدیمی.

صمد چهارشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 10:18 ق.ظ

این که ادمیزات خود پسند هست شکی نیست ولی شما توی ون خود پسند نبودید بلکه ترس داشتید در واقع ترسو بودید. هوای داخل ون بد بوده باید پنجره بازمیمونده همین. جسارت ندارید نه اینکه خود پسندید

سلام.نه من توی ون دروغ گفتم ترسی در کار نبود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد