آش نخورده و دهن سوخته!!

با احترام به همه آبدارچی هایی که هیچ گاه گوش نمی ایستند. 

 

از اونجایی که فضولی تو کار مردم،در فرهنگ ما ایرانیها،جایگاه ویژه ای داره و از اونجا که  یکی از وظایف دلپذیر و نانوشته بعضی از آبدارچی ها ، شنود مکالمه های کارمندان شرکت هاست!!! میخوام براتون داستان جالبیو تعریف کنم که همین امروز برای من اتفاق افتاد! امروز و بعد از مدتها ،تلفنی با یکی از استادانم که بسیار هم باهاشون صمیمی هستم، صحبت می کردم.موضوع بحث به شوهر خواهرم و مشخصاتش کشیده شد ! استاد می پرسید ومن پاسخ میدادم.استاد: "چند سالشه؟" من: "30 سالشه" استاد: "شغلش چیه؟" من:"تکنسین تعمیرات ماشین آلات کارخونه .... هست" استاد: "چطور آشنا شدن؟" من: " پسردایی بابام هستند"و مکالمه ادامه پیداکرد.در زمانی که این گفتگو بین من و استادم صورت میگرفت.آبدارچی وارد اتاق شد، چایی رو از رو میز برداشت.سرعتشو کم کرد و گوشاشو تیز کرد تا چیزی از مکالمرو از دست نده!!!! به طور واضحی مشخص بود که آبدارچی مشغول شنود هست و من که کاری نمیتونستم بکنم به مکالمه ادامه دادم. حالا آبدارچی شرکت ما که فقط یک سو ویک بخش از مکالمرو شنیده !!! فکر میکنه من با مردی 30 ساله که پسردایی بابامه و تکنسین تعمیرات ماشین آلات ازدواج کردم.از روی تصادف من امروز انگشترای نگین دار زیبایی رو که بعضی مواقع دستم میکنم ،دست کردم و باز ازروی اتفاق من که معمولا سر کار آرایش نمی کنم ،امروز آرایش ملیحی دارم .همه شواهد به گونه ای است،که مطمئنم آبدارچی وقتی از اتاقم بیرون رفته ،تلفنو برداشته و آخرین وظیفشو به نحو احسنت انجام داده .الان همه شرکت خبردار شدن که خانم .... ازدواج کرده!شوهرشم تکنسین تعمیرات ماشین آلاته !!!!! پسردایی باباشم هست !!!!!!!!!!!!!! آش نخورده و دهن سوخته !

مریم15 بهمن 87

نظرات 6 + ارسال نظر
انجمن پارسیان سه‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 12:59 ب.ظ http://www.parsianforum.com

سلام دوست عزیز
سایت بسیار قشنگ،جذاب وپرمحتوایی دارید.ما نیز فرومی
علمی ، تخصصی و عمومی، با نام انجمن پارسیان را برای تمام ایرانیان عزیز راه اندازی کردیم.
خوشحال می شویم به جمع دوستانه ما بپیوندید .
می توانید از مدیر کل سایت، مدیریت انجمنی را درخواست کنید.
مایه مباهات است دوستان و مدیران لایقی مانند شما در جمع ما باشند.
منتظر حضور سبز شما هستم. موفق باشید.
http://parsianforum.com

روانپزشک نیمه دیوانه سه‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 01:42 ب.ظ

عجب!!!!پس زودتر اشو بخور که اقلا دهنت بیخود نسوخته باشه!!

:)))))) چشم اگه خوبش گیرم بیاد!

؟ چهارشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 12:16 ق.ظ

ایرانی ها فضول نیستند بعضی از فضول ها ایرانی هستند.مثلا من که از فضولی دارم میمیرم که استاد ادم با شوهر خواهر ادم چه کار داره؟همش وقایع روزانه رو چرا مینویسی شما که قلم بدی نداری یه کم از چیز های متفاوت و جالب بنویس.منتظر مطالب جدید می مونم.من یه چند تا مطلب دارم تمایل دارید به عنوان مطلب مهمان رو وبلاگتون بذارید؟ایمیل؟ایمیل رو همینطوری نوشتم.

نه این وبلاگ منه !شما وبلاگ بسازید مطالبتون رو تو وبلاگ خودتون بذارید!!!

یک بنده ی خدا چهارشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 04:15 ب.ظ http://harjmarj.blogsky.com

سلام
سخت نگیر ... چه اهمیتی داره ... بذار این طوری فکر کنن ...
امان از این آدم های خبر رسان ...

امان :))

یک بنده ی خدا چهارشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 06:04 ب.ظ

مریم جون رشتت ادبیاته ؟؟؟ اگر هست خوشحال میشم با هم یه گپی بزنیم :)
البته اگر مزاحمت نباشم :)

نه دختر خوب رشتم ادبیات نیست .نگاهم به زندگی نگاه ادبیه !نه نگاه ریاضی وار! :)

negah چهارشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 08:03 ب.ظ http://negahekhakestari.blogfa.com/

kheyli jaleb bood dooste man :)pagamo up kardam khoshhal misham nazareto begi:-*

چشم به وبلاگ شما هم سر می زنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد