قصه درمانی!

مریض با چهره ای نزار وارد مطب شد،روبروی دکتر نشست و شروع به صحبت کرد، دکتر با دقت گوش می داد. مریض، نالان گفت و گفت.حالا نوبت دکتر بود،دفترچه بیمار رو باز کرد و شروع به نوشتن کرد،نوشت و نوشت .بله داشت قصه تجویز می کرد !! رو کرد به مریض و گفت:"هر شب یه قصه!بعضی از قصه ها رو خودت می خونی،بعضی دیگر رو هم که مشخص کردم ،میدی برات بخونن! داروهاتم تو بیشتر کتابفروشیا پیدا میشه، البته اگه بری خیابون انقلاب بهتره، اونجا همه جور دارویی پیدا میشه!!"                          

مریم 16دی 87

نظرات 3 + ارسال نظر
یک بنده ی خدا دوشنبه 16 دی‌ماه سال 1387 ساعت 10:37 ق.ظ http://harjmarj.blogsky.com

خیلی زیبا یود...
یاد آقای حمید عاملی افتادم ... یاد قصه ها ... امروز سالگردشونه ... درست یک سال گذشت ... خدا بیامرزتشون

دکتر دل افگار دوشنبه 16 دی‌ماه سال 1387 ساعت 04:53 ب.ظ

خیلی قشنگه...
یه درمان جدید برای بعضی از بیماریهای بشر که ماها فکر میکنیم کوچیک و بی اهمیتند ولی بعضی از اونا میتونن زندگی مارو بیشتر از بیماریهای قلبی و سرطان و ... فلج کنن یکی از اونا مرض تنهاییه که درمونش خیلی سخته ولی این نسخه اثرش فوق العادست...
یادمون نره که واسه خیلی از بیماران میتونیم این نسخه رو ما هم تجویز کنیم ( لزومی نداره که حتما دکتر باشیم ) تا بهشون واسه یه چند لحظه ای کوتاه کمک کرده باشیم تا مریضی شونو فراموش کنن...
دکتر دل افگار

شیما پنج‌شنبه 19 دی‌ماه سال 1387 ساعت 09:44 ب.ظ http://www.glseek.com/box.html

سلام دوست عزیز . از وبلاگ خیلی خیلی خوبتون تشکر می کنم.از وبلاگتون خیلی خوشم اومد. من هم برای اینکه سهم کوچکی در قدرتمند کردن و زیباتر شدن وبلاگ شما داشته باشم به شما توصیه می کنم سرچ باکس این موتور جستجوگر قدرتمند را که قادر به جستجو به همه زبانها است به سایت خود اضافه کنید.نمونه و کد این سرچ باکس را می توانید در سایت اصلی موتور جستجوگر ببینید.

www.glseek.com/box.html

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد